حکایت من...
حکایت من
حکایت آن اسباب بازی خرابی ست
که دارد، یکباره، همه ی ته مانده ی کوکش را با سر و صدای زیاد خالی می کند
و پس از آن...
دیگر ساکت خواهد شد،تا....
همیشه این حکایت من است....
حکایت ته مانده ی گریه هایم ته مانده ی فریادهایم...
این است ... حکایت نفس ها ی آخر بهانه گیری هایم
و پس از آن یک عمر، باید سر قبر این روزهایم یاد کنند
گریه هایم را
فریادهایم را
بهانه هایم را